واقعاً تخصص در کار این دانش آموز محترم موج میزنه … !
سلام چه خبر -وبی متفاوت ومتنوع و بروز
تاریخ : 24 / 11 / 1389
نویسنده : سروش

واقعاً تخصص در کار این دانش آموز محترم موج میزنه … !

http://up.epatogh.com/images/y9u421p25jdck94io30.gif

عکس فوق متحرک است برای مشاهده اندکی صبر کنید تا کامل لود شود

Share
|
امتیاز مطلب : 119
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
موضوعات مرتبط: رنگارنگ , طنز , گالری , ,
تاریخ : 24 / 11 / 1389
نویسنده : سروش

طنز/جریان خزنده بی‌ناموسی در داروخانه‌ها

وبلاگ > شکیبا، شهرام  - چندی است که در شرایط کنونی، جریان‌هایی دارند در کشور می‌خزند. متأسفانه جریان‌ها خزنده‌اند، از دور خیلی به چشم نمی‌آیند و باید به آنها نزدیک شد تا بلکه با چشم غیرمسلح دیدار آنها میسر گردد.

از طرفی خاصیت خزندگان این است که آرام‌آرام حرکت می‌کنند، تا طعمه به آنها نزدیک شود. وقتی طعمه به اندازه کافی به آنها نزدیک شد، یک‌باره با سرعتی باورناپذیر حمله کرده و بالاخره زهرشان را به جان طعمه‌شان می‌ریزند. جریان‌‌های خزنده نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آنها نیز به هر سوراخ و سمبه‌ای سرک می‌کشند تا بالاخره کار خودشان را صورت بدهند. جریانات خزنده اساساً حیله‌گرند. از من می‌پرسید شاعر این مصراع را مشخصاً برای جریان‌های خزنده گفته است: «در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد».
تازگی‌ها یکی از این جریانات خزنده تا داروخانه‌های کشور هم رسیده. چندان که مدیرکل تبلیغات و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم نگران کرده و باعث شده تا ایشان در این‌باره نامه‌ای به وزیر ارشاد بنویسد و در آن بگوید که تبلیغات برخی از محصولات آرایشی و بهداشتی در داروخانه‌ها مغایر عفت عمومی است.
1- بالاخره ما هم مثل بقیه شهروندان گاهی سرمان درد می‌گیرد و برای خرید قرص و کپسول به داروخانه‌ها می‌رویم و به سهم خودمان به این مسائل آشناییم. تا جایی که ما دیده‌ایم قضیه چندان به عکس‌های روی محصولات برنمی‌گردد. چون اساساً تولیدکنندگان برخی محصولات (که البته غالباً آرایشی نیستند) مثل تلویزیون عمل می‌کنند. در تلویزیون صدا و کلام موسیقی پخش می‌شود ولی عوض نشان دادن آلات موسیقی، تصویر کوه و دشت و بیابان و گل و زنبور نشان می‌دهند و فقط کنارش می‌نویسند که تولیدکنندگان این اصوات چه کسانی بوده‌اند. حتی اشاره نمی‌کنند که با چه آلات و ادواتی این سروصداها درآمده.
2- بالاخره داروخانه‌چی‌ها باید چطور به اطلاع مردم برسانند که چی می‌فروشند. نمی‌توانند به هر کسی که می‌آید قرص و شربت و آمپول بخرد، کلیه محصولاتشان را به شکل لفظی معرفی کنند.
3- آیا با این حساب گرفتن جشن عروسی، مغایر عفت عمومی به حساب نمی‌آید؟ یعنی چی که همه فامیل و در و همسایه و اهل محل بفهمند که کجا چه خبر است؟
4- پسربچه: «بابا من دستم زخم شده، برم داروخانه چسب زخم بخرم؟»
بابای پسربچه: «نخیر غلط می‌کنی. می‌ری‌ بی‌ادب می‌شی.»
پسربچه: «وا! بابا اونجا آمپول می‌فروشن. اگه اونجا بی‌ادبیه، پس سرکار شما توی درمونگاه همه بی‌ادبن؟ خود شما که آمپول‌زن هستین لابد از همه مردم بی‌ادب‌ترین.»
5- دختر: «تو رو خدا فقط به بابام توی جلسه خواستگاری نگو دکتر داروسازی، بهش بگو دامپزشکی، بابام خیلی غیرتیه.»

Share
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: طنز , ,
تاریخ : 24 / 11 / 1389
نویسنده : سروش

طنز/ خوشگلا باید بمونن
- شهرام شکیبا

اسفندیار رحیم‌مشایی در نشست تعامل رسانه‌ها و شورای عالی ایرانیان خارج از کشور سخنرانی مهمی کرد که ابواب گوناگونی داشت از جمله باب «خوشگلی» و گفت: «مگر ما چقدر خوشگلیم که همه ایرانیان خارج از کشور شیدای ما باشند؟ با کارهایی که ما در کنگره دوم شورای عالی ایرانیان خارج از کشور کردیم، اجماعی در بین آنها شکل گرفت تا همه برای سربلندی ایران و رییس‌جمهور در سفر آخرشان به سازمان ملل، دعوت منافقین و استکبار را جواب ندهند.»
کارشناسان در این رابطه گفتند: «خیلی».

اسفندیار رحیم‌مشایی: «منحنی دنیا در تمام زمینه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی رو به افول است و منحنی ما در کشورمان رو به اوج دارد. این یک فرصت است و باید برای آن تصمیم بگیریم. تصمیم فردا، تصمیم کبری است.»

1- جالب است، ما همیشه درست وقتی منحنی‌مان بالا می‌رود که منحنی همه جهان پایین می‌آید. اساساً ما یک طوری با همه جهان فرق داریم، البته برخی از کارشناسان می‌گویند قضیه درست است اما نه به این شدت چون از پشت تریبون بیشتر این‌طوری به نظر می‌رسد.

2- این به نظر من توطئه بقیه جهان علیه ماست. تا دیدند ما خوب تصمیم می‌گیریم، زود منحنی‌شان را آوردند پایین‌که از تصمیمات ما استفاده کنند. ما هم باید به آنها رودست بزنیم و برایشان تصمیم نگیریم تا بور شوند و بدبخت و بیچاره و بی تصمیم و منحنی پایین بمانند.

3- تصمیم فردا، تصمیم کبری است.
به نظر شما سخنران این جمله را در کلاس «چهارم ب» دبستان «گل‌های ایران» گفته یا یک جماعت کارشناس در نشست تعامل...
با این حساب باید بدانیم که تصمیم ما برای فردا این است که مواظب کتاب درسی‌مان باشیم که توی باغچه زیر باران نماند و مشق‌هایمان را هم همان اول وقت که از مدرسه آمدیم، قبل از برنامه کودک تلویزیون و عمو پورنگ بنویسیم.

چند جمله پیشنهادی برای برخی نشست‌های دیگر: «در حالی که همه کشورهای جهان سؤال می‌کنند حسنک کجایی؟ این ماییم که می‌دانیم حسنک کجاست.»، «حالا بگذار همه جهان آن پایین بایستند و از ما تعریف کنند و بگویند برایشان یک دهن آواز بخوانیم. ما حواسمان جمع است. آنها قالب پنیر ما را می‌خواهند، ما هم همان جا بالای درخت در اوج می‌مانیم ولی سکوت می‌کنیم.»، «در دامان پاک مکتب ایرانی کوکب خانم‌ها پرورش یافته‌اند. زنانی که با سلیقه‌اند، روی سطل ماست پارچه سفید می‌کشند و اگر مهمان سرزده بیاید نیمرو درست می‌کنند، اما در غرب چه؟»، «به‌راستی که هر چه که بیند دیده، خدایش آفریده»، «من یار مهربانم، دانا و خوش بیانم. این پیام ما برای همه جهان است. ما گل‌های خندانیم، فرزندان ایرانیم. آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد. بابا آب داد.»

Share
|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
موضوعات مرتبط: طنز , ,
تاریخ : 24 / 11 / 1389
نویسنده : سروش

تخم‌مرغ گوسفندی
دبیر انجمن تغذیه شهر خبر داده است که تخم‌مرغ بهترین جایگزین گوشت قرمز است.
فعلاً که با اوضاع و احوال پیش‌آمده برای قیمت گوشت قرمز خیلی‌ها از خوردن گوشت ران گوسفند به تخم‌مرغ رسیده‌اند، اما با این خبر که اعلام شده احتمالاً به‌زودی چشم‌مان در منوی رستوران‌ها به این عناوین می‌خورد:
1- آبگوشت با تخم‌مرغ تازه گوسفندی
2- استیک تخم‌مرغ با سس قارچ
3-نیمرو با ران گوساله
4- کباب کوبیده تخم‌مرغ رسمی

Share
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: طنز , ,
تاریخ : 24 / 11 / 1389
نویسنده : سروش

زندگی یک بوم نقاشی سفید است، داستان دو مرید

 
 
دو مرید مرشدی بزرگ در باغ خانه استاد خویش قدم می زدند. آنها اجازه داشتند که هر روز صبح و بعد از ظهر قدم بزنند. این قدم زدن برای آنها نوعی مراقبه بشمار می آمد. آدم که نمی تواند تمام بیست و چهار ساعت را چهار زانو بنشیند. پاها به قدری تحرک احتیاج دارند. به همین دلیل است که در هر دو مکتب ذن و صوفیگری، چند ساعت را در حالت نشسته به مراقبه می پردازند و بعد قدم زنان به این کار مشغول می شوند. ولی مراقبه همچنان ادامه دارد، چه نشسته چه در حال راه رفتن.
در هر حال، آن دو مرید اهل دود و چپق بودند. بنابر این تصمیم گرفتند از مرشد خود برای چپق کشیدن کسب اجازه کنند. گفتند : فردا به سراغش می رویم. نهایتش این است که بگوید نه، ولی ما در هر حال از او سوال خواهیم کرد. فکر نکنم چپق کشیدن در باغ توهین به مقدسات باشد. ما که نمی خواهیم در خانه اش این کار را بکنیم.
روز بعد دو مرید یکدیگر را در باغ ملاقات کردند. یکی از آنها عصبانی بود.
عصبانی به خاطر اینکه دیگری داشت چپق دود می کرد. گفت : یعنی چه؟ من از مرشد سوال کردم، ولی او با سردی و بی اعتنایی تقاضایم را رد کرد و گفت نه. و حالا تو اینجا ایستاده ای و داری چپق می کشی؟ مگر از دستورات مرشد پیروی نمی کنی؟
دیگری گفت : ولی او به من اجازه داد.
این واقعا غیر عادلانه بود. اولی گفت : من فورا نزد او می روم و می پرسم که چرا به من گفت نه و به تو گفت بله!!!
دیگری گفت : یک دقیقه صبر کن. لطفا به من بگو که از او چه پرسیدی؟
اولی گفت : چه پرسیدم؟ من خیلی ساده پرسیدم آیا می توانم هنگام مراقبه چپق بکشم؟ او هم قاطعانه گفت نه! و خیلی هم عصبانی شد
دیگری شروع به خندیدن کرد و گفت : حالا فهمیدم موضوع از چه قرار است. من از مرشد پرسیدم آیا می توانم هنگام چپق کشیدن مراقبه کنم، و او گفت بله!
پس می بینیم که هر اتفاقی که در زندگی ما رخ می دهد به طرز فکر و نگرزش و انتخابهای ما بستگی دارد. تفاوتی بسیار کوچک، باعث تغییر کلی در زندگی می شود.
تفاوت بین دو سوال مطرح شده از مرشد بسیار بزرگ بود. آیا می توانم هنگام مراقبه چپق بکشم؟ سوال بسیار زشتی است. در صورتی که آیا می توانم هنگام چپق کشیدن مراقبه کنم؟ هیچ ایرادی ندارد، چرا که از این کار هم به عنوان فرصتی برای مراقبه استفاده می شود.
زندگی فی نفسه نه رنج و مصیبت است، نه شادی و بهجت. زندگی یک بوم نقاشی سفید است، و انسان باید بسیار هنرمندانه با آن برخورد کند.
 
Share
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
موضوعات مرتبط: ادبیات , طنز , ,
تاریخ : 23 / 11 / 1389
نویسنده : سروش

منت خدای را عز و جل که…….”لذت زن را قند و عسل که ازدواجش موجب محنت است و به طلاق اندرش مزید رحمت. هر لنگه کفشی که بر سر ما می‌خورد مضر حیات است و چون مکرر موجب ممات. پس درهر لنگه کفش دو ضربت موجود و برهر ضربت آخی واجب .

مرد همان به که به وقت نزاع              عذر به درگاه نساء آورد
ورنه زنش ازاثر لنگه کفش              حال دلش خوب به جا آورد


ضربت لنگه کفش لاحسابش هم از راه رسیده، و جیب شوهر بدبخت را به قیچی خیاطی درآورده وحقوق یکماهه او را به بهانه جوئی بخورد.


شوهر و نوکر و کلفت همگی درکارند          تا تو پول بدست آوری وماشین بخری
شوهرت با کت وشلوار پراز وصله بود            شرط انصاف نباشد که تو مانتو بخری


Share
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
موضوعات مرتبط: طنز , تفریح وسرگرمی , ,
برچسب‌ها: شعر , گلستان , سعدی ,
تاریخ : 21 / 11 / 1389
نویسنده : سروش

 

- روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو كوك كنین تا همه از خواب بپرن! این روش برای افرادی كه غیر از سادیسم ، رگه هایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه!؟

2- سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زودتر راه بیفتن!

Share
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
موضوعات مرتبط: رنگارنگ , طنز , تفریح وسرگرمی , ,
تاریخ : 20 / 11 / 1389
نویسنده : سروش



يك پيمانكار آمريكايي، يك مكزيكي و يك ايراني در اين مناقصه شركت كردند.

پيمانكار آمريكايي پس از بازديد محل و بررسي هزينه ها مبلغ پيشنهادي خود را 900 دلار اعلام كرد.
مسؤل كاخ سفيد دليل قيمت گذاري اش را پرسيد و وي در پاسخ گفت: 400 دلار بابت تهيه مواد اوليه + 400 دلار بابت هزينه هاي كارگران و… 100 دلار استفاده بنده.

پيمانكار مكزيكي ..

Share
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: طنز , ,
تاریخ : 20 / 11 / 1389
نویسنده : سروش

سه تا پسر درباره پدرهايشان لاف مي زدند:
اولي گفت: «پدر من سريعترين دونده است. اون مي تونه يک تير رو با تيرکمون پرتاب کنه و بعد از شروع به دويدن، از تير جلو بزنه.»
دومي گفت: «تو به اين ميگي سرعت؟ پدر من شکارچيه. اون شليک ميکنه و زودتر از گلوله به شکار ميرسه.»
سومي سرشو تکون داد و گفت: «شما دو تا هيچي راجع به سريع بودن نمي دونيد. پدر من کارمند دولتي است. اون کارشو ساعت 4:30 تعطيل ميکنه و 3:45 تو خونه است!»

Share
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
موضوعات مرتبط: طنز , ,
تاریخ : 19 / 11 / 1389
نویسنده : سروش
يا ايــــها المــعشوق , بعد از السلام و الاحوال پرســی انـااميـدوارم که مزاجک عين الصحت و السلامت بوده باشد .و اگر انـــت از احـوال انا خواســته باشـی لاملال لنا سوایفراقــک , کـــه ان هم انشــــــا الله تعالی فی همـــين ايامديدارنا و مرادنا حاصلوننـا . باری يا ...
Share
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: طنز , ,
آخرین مطالب

/
هر چیز که دیدم همه بگذاشتنی بود جزیادتوای دوست که ان داشتنی بود. با سلام: قول بده که هرگز با من موافق نباشی، حداقلش این که کاملا یا فی البداهه موافق نباشی. قول بده که همیشه دنبال موضوعی برای مخالفت در این وب خواهی گشت، دنبال استثناهایی برای چیزهایی که من گذاشته ام و مطالبی که به نظرت بی ربط و غلط می رسد. این طوری به من فرصت می دهی که ازت یاد بگیرم. من اگر پاسخی ندادم این طور تعبیر کن که موافق نظرت بودم.این وب مجالی است جهت روشنگری و پالایش. امیدوارم بزودی مرا کلیک کنی